مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
قدم قدم سوی میدان همین که راه افتاد تـمـام لـشكـر دشـمـن به اشـتـبـاه افـتاد پدر به بدرقه آمد، جوان بر اسب نشست پدر به بدرقـه آمد، جـوان به راه افتاد پیـامـبـر به نبـرد آمده ست یا حـیدر؟! دوبـاره ولـولـهای در دل سـپـاه افـتـاد كمین زدند هزار ابن ملجم آن اطراف چـقدر كـیـنه كه شد تـازه تا كـلاه افتاد پدر به ماه خود از دور چشم دوخته بود صـدای هـلهـلـۀ شب رسیـد، مـاه افتاد پـدر نـشست ولی نـالـهای بلـنـد شـد و به گوش خیمه و زینب رسید: آه! افتاد! تو تكـیـه گـاه پـدر بـودی و كـنار تنت پـدر خـمـیده میآید كه تكـیه گاه افـتاد! |